شاگردی

پنج دلیل برای اینکه چرا ما شاگرد سازی نمی کنیم (بخش 3)

مقالات
05.13.2019

در دو مقاله قبلی، من سه دلیل برای اینکه چرا مسیحیان و کلیساها شاگرد سازی نمی کنند، مطرح کردم. مدّ نظر داشته باشید که من برنامه هایی برای زندگی کاری تنظیم می کنم، اما این مورد بعدی کمی عجیب و غریب است: کلیساهای ما وابسته به برنامه هستند.

این یک مَثَل در دنیای مدرن است که یکی از دوستانم در دانشکده مذهبی به من گفت. مردی که چیزی را دیده، در موردش شهادت می دهد، و (احتمالاً) شهادت او، یک شهادت حقیقی می باشد.

مرد جوانی وارد یک کتابفروشی مسیحی در شیکاگو شد و پرسید که برچسبهای مخصوص سپر ماشین کجاست. دستیار کتابفروشی گفت، دنبال کدام نوع از برچسبها هستید؟ مرد گفت، من می خواهم یک برچسب ماهی بخرم. دستیار گفت، آه، من فکر می کنم که ما همه آنها را فروخته ایم. مرد در پاسخ گفت، من چطور می توانم بدون برچسب ماهی بشارت بدهم؟

ما مبشرّان غربی، بسیار وابسته به دوره ها، برنامه ها، تکنیکها، اسلوب شناسیها شده ایم تا بتوانیم کار بشارت و شاگردی را انجام دهیم.

حال، همانطور که گفتم، من به عنوان شخصی که کارش نوشتن برنامه های خوب می باشد، این مقاله را می نویسم. من با سازمان خدمات روحانی مسیحیتِ مکشوف، به مدت سیزده سال کار کردم و ما سخت کار می کردیم تا برنامه هایمان وفادار به کتاب مقدس و تا حدّ ممکن ساده و قابل اجرا باشند. من به ارزش این برنامه های اعتقاد دارم. خدا را شکر می کنم که این برنامه ها واقعاً می تواند در دستان اشخاص مناسب بسیار مفید باشد.

اما در دست اشخاص نامناسب؟ برنامه ها به چیزی با کیفیت کم، وصل کن و بازی کن، قلب شخصی در آن کار نیست، یک سایز برای همه اندازه و مناسب نیست، تبدیل می شود و مانع از شاگرد سازی خالصانه می شود. و چیزی که از همه بدتر است این است که اجرای این دوره ها باعث می شود که فکر کنیم کار بشارت و شاگردی را “انجام می دهیم”، در حالیکه، فقط بدون دعا و بدون اینکه دلمان در این کار باشد، حرکت می کنیم. ما باور کرده ایم که جادوی کار، در اسلوب شناسی می باشد. محصولی را می خریم و بدون اینکه سهم خود را با سرمایه گذاری روحانی به انجام برسانیم، انتظار داریم که این محصول برای ما کارآیی داشته باشد.

این موضوع اولین بار، حدود پنج سال پیش، به عنوان یک هشدار نگران کننده در رادار بشارتی من ظاهر شد. ما محکم و استوار به مدت 18 ماه بر روی تنظیم یک دوره جدید کار می کردیم- تنظیم سؤالاتی در رابطه با مطالعه کتاب مقدس، نوشتن و باز نویسی کردن صحبتها و دستنوشته ها، امتحان کردن مطالب در جاهای گوناگون، بازنویسی مطالب بیشتر، فیلمبرداری و ویرایش یک سری دی وی دی- و بعد در روز انتشار این مطالب، در حالیکه همه دراز کشیده بودند یا استراحت می کردند، یک ایمیل به دستم رسید. متکبرانه می گفت،” ممنون برای این دوره جدید.” ” دوره بعدی کِی منتشر می شود؟”

اجازه بدهید که آن را ترجمه کنم: “من چطور می توانم بدون یک برنامه جدید شاگرد سازی کنم؟

برادران و خواهران، شاگردی بدون برنامه ها امکان پذیر می باشد. عیسی واقعاً کتاب خوبی در مورد آن نوشت.

و یک برنامه- هر چقدر که نسبت به کتاب مقدس امین باشد- جایگزینی برای شاگرد سازی مستمر و شخصی نمی باشد. حداقل آن گونه از شاگرد سازی مستمر و شخصی که عیسی در متی 28 در ذهن داشت، نمی باشد : ” … پس رفته، همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسمِ اب و ابن و روح القدس تعمید دهید. و ایشان را تعلیم دهید که همه اموری را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند.” (متی 28 : 19 – 20).

برای شروع، برنامه ها ضرورتاً موضوعی می باشد که ” برای همه مناسب است”. ممکن است به هر شکلی برای یک گروه مشخص تنظیم شده باشند ( باسواد/ نیمه باسواد/ بیسواد/ بالغ/ نوجوان/ بچه و غیره)، اما توسط شما نوشته نشده اند، و بنابراین نمی توانند کاملاً برای شرایطی که خدا شما را در آن قرار داده، مناسب باشند. شخصی که همیشه برای همه اشخاصی که شاگرد سازی می کند، دقیقاً از یک سری سؤالات در رابطه با مطالعه کتاب مقدس استفاده می کند، احتمالاً کار بزرگی انجام نمی دهد. به همین ترتیب، مُجری برنامه های دی وی دی هرگز نمی تواند به اندازه شما، به طور شخصی با یک نفر در ارتباط باشد. او نمی تواند فریادها و گریه های قلبی مختص به آن شخص را بشنود و بعد مستقیماً و بر اساس کتاب مقدس در مورد آنها صحبت کند.

دوم، برنامه ها باعث می شود که فکر کنیم شاگردی یعنی دنبال کردن “مراحل” صحیح، به جای اینکه شخصیت صحیح را توسعه و ترویج دهیم.

لازم به ذکر نیست که شخصیت بچه ها به طور برجسته ای مطابق شخصیت والدینشان شکل می گیرد، بچه ها به جای اینکه آنچه ما می گوییم، انجام دهند، به طور طبیعی تمایل دارند که آنچه ما انجام می دهیم، انجام دهند. در مقابل، تکنیکها و برنامه ها می تواند این مفهوم را برساند که آنچه ما می گوییم مهم است، اما آنچه انجام می دهیم، خیلی مهم نیست. ممکن است به این باور برسیم که برنامه هایی که در کلیسایمان به کار می بریم مهمتر از شخصیت افرادی است که به آنها تعلیم می دهیم.

سوم، گاهی اوقات ما از برنامه ها به همان شکلی استفاده می کنیم که ممکن است یک خانواده از صفحه دی وی دی در راهیاب نیسان استفاده کنند: به عنوان جایگزینی برای والدین. بله، این راهی عالی برای مشغول نگه داشتن بچه هاست. بله، به این معناست که در طول سفر کاری با آنها نخواهیم داشت. اما این کار، کیفیت کار ما را به عنوان والدین به مخاطره می اندازد. چنین عملی، کوتاهی در انجام مسئولیت شخصی خود در مقابل کسانی می باشد که تحت مراقبت ما هستند.

بنابراین سؤال من این است که، آیا ما بیش از اندازه مایل هستیم که از پرستار بچه استفاده کنیم؟ آیا ما بیش از اندازه مایلیم که در شاگردی خود از منابع بیرونی استفاده کنیم، و با این کار، فراموش کرده ایم که خودمان چگونه آنرا انجام دهیم؟

برنامه ها، در بهترین حالت، وابستگی ما به خدا و کلامش را افزایش می دهند. اما در بدترین حالت، فقط وابستگی ما را به برنامه ها افزایش می دهند. اگر این کار را بکنند، شاگردی ما دچار مشکل خواهد شد.

هفته آینده بیایید و اگر من هنوز کاری داشته باشم، آخرین دلیل را برای اینکه چرا ما شاگرد سازی نمی کنیم، مطرح خواهم کرد.

 

یادداشت ویراستار: در اینجا کلیک کنید تا بخش یک و دو از این سِری مقاله ها را دریافت کنید.