عضویت در کلیسا

منتقل کردن حضار به جایگاه اعضا

مقالات
05.09.2019

یکی از چالشهای عملی که ما کشیشان با آن مواجه می شویم این است که چگونه افراد حاضر در کلیسا را تشویق کنیم تا به عضویت فعال کلیسا درآیند. ما چگونه به افراد کمک کنیم تا ضرورت و خوشی تعلق داشتن به یک جماعت محلی از ایمانداران را درک کنند؟

 

شش پیشنهاد برای منتقل کردن افراد از جایگاه حضار به جایگاه اعضا

این شش پیشنهاد می باشد. هدف از چهار مورد اول این است که یک محیطی را خلق کنیم که در آن عضویت ارزش داشته و درک شود. دو مورد آخر شامل اهمیت دادن به اشخاص مشخصی می باشد که نیاز به انتقال از جایگاه حضار به عضویت فعال دارند.

  1. اعضای فعلی را بشناسید.

پیش از اینکه به طور مؤثری افراد را از جایگاه حاضرین در کلیسا به اعضای کلیسا منتقل کنیم، باید اعضای فعلی خود را بشناسیم. در غیر اینصورت، ایدۀ “عضویت” بی شکل باقی می ماند، حتی برای کشیشی که آن را ترویج می دهد. تصور کنید که شخصی را برای شام دعوت می کنید که در عصر روز شنبه در کنار شما و خانواده تان باشد. این مهمان از راه می رسد، انتظار دارد که با زن و بچه های شما ملاقات کند، اما شما او را به داخل خانه راهنمایی کرده و بعد اسامی تک تک افراد را می پرسید و از آنها سؤال می کنید که آیا مهمان هستند یا در آنجا زندگی می کنند. چنین “آشنایی” با خانواده تان، کاملاً ادعای شما برای خانواده بودن را تکذیب می کند.

به همین ترتیب، وقتی ما در مورد تعلق داشتن به کلیسای محلی صحبت می کنیم، باید این موضوع را در ذهن داشته باشیم که متعلق به یک خانواده خاصی از افراد می باشیم که – واقعی، شناخته شده، و مورد محبت هستند. ما از حضار دعوت می کنیم که بخشی از این خانواده زنده و واقعی شوند. دعوت ما، چهره ها و نامهایی دارد. اگر ما این چهره ها، نامها، و زندگیها را بشناسیم، به شکل بهتری می توانیم حضار را به خانواده معرفی کنیم.

  1. خالصانه از اعضای فعلی خود قدردانی کنید.

صراحتاً من زمانی این فرصت را ایجاد کردم که کشیش ارشد اولین کلیسای باپتیست (تعمیدی) گرَند کِیمَن شدم. من با غیرت تمام و آماده برای شخم زدن وارد شدم. مشتاقانه می خواستم به مردم محبت و خدمت کنم، اما نتوانستم به اندازه کافی چیزی را درک کنم: اعضای اولین کلیسای باپتیست خیلی پیش از من در آنجا بودند. آنها به طریقهای بیشماری مشغول خدمت به خداوند بودند. و آنها به محبتی که من می خواستم به آنها بدهم نیازی نداشتند. بلکه نیاز به محبتی داشتند که از سرعت خود بکاهد و خدمات آنها را ببیند؛ محبتی که خالصانه برای فیض خدا که در حال حاضر در آنها عمل می کند، شکرگزاری کند.

اما در عوض، این جماعت بسیاری از اوقات پیشنهادات من برای پیشرفت و نظرات من برای کارهای مخاطره آمیز جدید و خطر کردن را می شنیدند. این مسأله، نارضایتی و کمبود قدردانی و تشکّر را به آنها اعلام می کرد. من عده ای از این افراد را زخمی و ناراحت کردم و عده ای دیگر دست از کار کشیدند. بعضی از آنها نسبت به من فیض زیادی داشتند، فرض می کردند که من قصد و نیّت خوبی دارم. و واقعاً اینطور بود. اما راه بهتر برای ابراز این قصد و نیّت خوب این بود که از هر چیز مثبتی که می دیدم، تشکر و قدردانی کنم.

ای کاش، دو تا چهار سالِ اول خدمت خود را برای تشویق، تشکر، و قدردانی خالصانه، مشخص و مکرّر، از افراد فوق العاده در این کلیسا و خدمات آنها در کلیسا صرف می کردم. ما معلمان کلاسهای یکشنبه را داریم که بیست سال متوالی خدمت کرده اند؛ افرادی که بیصدا از مادران مجرّد فقیر مراقبت کرده اند؛ رهبرانی که در طول سالهای رهبری، از میان طوفانهای مشکل به سلامت عبور کرده اند؛ بازماندگان سرطان که با ایمان واقعی با این بیماری جنگیده اند؛ زنان و شوهرانی که نسبت به همسران غیر ایماندار و گاهی اوقات نامهربان خود، امین مانده اند؛ اعضایی که با خوشرویی و فداکارانه هدایایی تقدیم کرده اند؛ و بسیاری از افراد دیگر که زندگی مسیح گونه را دنبال کرده اند.

اگر من محتاطانه به شناخت این جماعت و مشاهده ایمانشان در عمل می پرداختم، به اندازه سالها موعظه برای شرح و توضیح داشتم که ارزشمند می بود، فرصتهایی برای نوشتن یادداشتهای تشویق آمیز می داشتم، و فرصتهایی برای حمد و ستایش کار خدا. و اگر از این توضیحات، یادداشتهای نوشته شده، و حمد و ستایشی که در ملأ عام و به صورت شخصی ارائه می شد، استفاده می کردم، با این عملِ خود یک روحیه تشویق، فیض و شکرگزاری به وجود می آوردم. این عمل می توانست اعضای موجود را بنا کند و عضویت را برای حضار جذاب کند. مردم می خواهند متعلق به گروههایی باشند که تشویق می کنند و بلند می کنند. کشیشان و کلیساها باید به بهترین شکل این کار را انجام دهند.

  1. یک دید و رویای کتاب مقدسی از زندگی مسیحی سالم ترسیم کنید.

یک پیش فرضی که ما می توانیم درباره مسیحیانی داشته باشیم که به طور مرتب در کلیسا حاضر می شوند اما به کلیسا نمی پیوندند، این است که دیدگاه این اشخاص از زندگی مسیحی ناقص می باشد.

آیا می توانیم چنین چیزی را فرض کنیم؟ می توانیم این فرض را داشته باشیم، چون کتاب مقدس می گوید کلیسای محلی نقشه خدا برای شاگردی ما و بلوغ روحانی می باشد. (افسسیان 4 : 11 – 16 ؛ مقایسه کنید با متی 28 : 18 – 20). به عنوان موجودات اجتماعی، ما نیاز به جماعت داریم. خدا در کلیسای محلی، آن را برای ما مهیا می کند. جاییکه در آن با افرادی که خوشی می کنند، خوشی می کنیم؛ با افرادی که ماتم می کنند، ماتم می کنیم؛ و علاقه و نگرانی یکسانی به یکدیگر نشان می دهیم. ( اول قرنتیان 12: 12- 27).

به دلایلی که نیاز به بازجویی شبانی دارد، افرادی که فقط در کلیسا حاضر می شوند، دید و رویای کلیسا محورِ زندگی مسیحی را به طور کامل نپذیرفته اند. تکلیف ما به عنوان کشیش این است که به طریقی موعظه کنیم و تعلیم دهیم که دیدگاه کتاب مقدسی کلیسای محلی را منتقل کنیم، کلیسای محلی را برای قوم خدا، زیبا و خواستنی بسازیم.

لازم است که ما به حضار کمک کنیم- و به اعضای موجود- تا درک کنند که “درون” کلیسا بودن چه مفهومی دارد و چرا “بیرون” بودن، ناسالم است. اگر این کار را نکنیم، آنها را با ایده و نظر ناکامل خود نسبت به کلیسا رها می کنیم. حتی بدتر از آن، ممکن است آنها را با این فکر رها کنیم که تنها “منفعت” عضویت، تأدیب و انضباط و چیزهای ناخوشایند است.

ما می توانیم با یک سری موعظه های موضوعی در رابطه با کلیسا یا مشارکت روحانی، نسبت به این مسأله اقدام کنیم. یا می توانیم به آرامی به نامه هایی چون افسسیان یا اول تیموتائوس بپردازیم، که در آنها کتاب مقدس، تصاویر جالب توجهی از زندگی کلیسایی ترسیم می کند. یا در حین تشریح کتابهای دیگر کتاب مقدس، می توانیم در هر جاییکه مشروع می باشد، کاربردهایی برای عضویت بسازیم تا اعضا و حضار بتوانند رشته اتصالِ تعلق داشتن و جماعت را در سراسر کتاب مقدس ببینند. با انجام همه این کارها، ما می خواهیم یک دیدگاه جذّاب و بالایی از کلیسای محلی، با تمام جلال و خرابکاریهایش فراهم کنیم.

  1. مرزهای کلیسا را تقویت کنید.

یکی از نتایج تعلیم دادن “درون ها” و “بیرون ها”ی عضویت، باید برای تقویت مرزهای میان کلیسا و دنیا باشد که با محدود کردن یک سری اعمال خاص فقط برای اعضا، این کار انجام می شود.

در سرتاسر کتاب مقدس، جماعت عهدی خدا از دنیا جدا می باشد. و خدا، اعمال خاصی مانند ختنه یا فصح را به آنها می دهد که در کنار اهداف دیگر، آنها را از دنیا جدا و مشخص می سازد. مرزهای میان اسرائیل و دنیا عمیق بود، و تعلق داشتن به جماعت عهدی نیاز به شکل و مفهوم معینی داشت. “جدا از وطنیّت خاندان اسرائیل بودن، اجنبی و از عهدهای وعده بیگانه و بی امید و بی خدا در دنیا بودن” چیز وحشتناکی بود. (افسسیان 2 : 12).

حتی سازمانها و مشاغل دنیایی قوانینی دارند که نشان می دهد چه کسانی “درون” و چه کسانی “بیرون” هستند. در کریسمس یکی از مشایخ من در یک کریسمس اداری در یک رستوران محلی و پاب شرکت کرد. او متوجه شد که بر روی میز مشتریهای دائمی، نوشیدنیهایی بود. هر چند وقت یکبار، یکی از این افراد، لیوانی را از پنجره رستوران به مرد دیگری که بیرون ایستاده بود می داد. بعداً او متوجه شد که مردی که بیرون ایستاده بود به خاطر تمرّد و سرکشی که در گذشته مرتکب شده بود، اجازه نداشت که وارد رستوران شود. این برادر مرشد (شیخ) من با صدای بلند خندید، چون متوجه شد که حتی مردم دنیا استانداردهایی برای تعلق داشتن دارند و منافع خاصی را برای افرادی که درون هستند حفظ می کنند.

به همین ترتیب، برای اینکه حضار به اهمیت عضویت پی ببرند، و همچنین برای اینکه افرادی که خارج از ایمان هستند، ببینند که ” از مسیح جدا هستند”، لازم است که مرزهای میان کلیسا و دنیا تقویت شود. برای این منظور، کشیشان و جماعتها باید مشخص کنند که کدام یک از اعمال و فرصتها محدود به اعضا می باشد.

آیا افرادی که عضو نیستند می توانند در کلاسهای یکشنبه تعلیم دهند؟ آیا می توانند عضو گروه کُر شوند؟ آیا می توانند به گروههای کوچک بپیوندند یا با تیمهای مسیونری سفر کنند؟ آیا شما مسیحیان اعتراف کرده ای را که عضو هیچ کلیسای محلی نیستند به شام خداوند دعوت می کنید؟

تصمیم گیری در مورد اینکه کدام امتیازات و مسئولیتها فقط متعلق به اعضای کلیسا می باشد، کمک می کند که توضیح دهیم چرا در “درون” بودن اهمیت دارد و مردم با “بیرون” بودن از عضویت کلیسا چه چیزهایی را از دست می دهند.

  1. کار شخصیِ پاسخ دادن به اعتراضات و ایرادات و تشویق کردن مردم به پیوستن (عضو شدن) را انجام دهید.

بعد از سالها تلاش برای ایجاد محیطی که در آن عضویت، ارزش و مفهوم داشته باشد، ما می توانیم کار شخصی مؤثرتری با حضار خود انجام دهیم. در حقیقت، امیدواریم که با رشد در قدردانی از کلیسای محلی، جماعت بیشتر کارهای شخصی را انجام دهد.

این کار شخصی حداقل شامل دو چیز می باشد:

  1. ایجاد راهی برای شناسایی و شناختن حضار.
  2. پاسخ دادن به اعتراضات و ایرادات حضار در رابطه با پیوستن به کلیسا.

زمانیکه من در بیمه نامه وکالت کار می کردم، ما از یک ابزار ساده ای که “چارت حرکت” نام داشت، استفاده می کردیم. چارت حرکت، یک برگه در برنامه اِکسِل کامپیوتر بود که لیستی از بیمه سازان را در ستون سمت چپ داشت و جایگاه کنونی آنها در رابطه با مسائل بیمه ای در بالا قرار داشت. در یک فُرم ساده، ما جایگاه آنها را از “مخالفتهای شدید” تا “خنثی” تا “حمایت شدید” نامگذاری کردیم. در حین کار با بیمه سازان، به حرکت آنها در طول این برنامه توجه می کردیم.

کشیشان اگر بخواهند چارت حرکتی را روی کاغذ اجرا کنند یا اگر بخواهند آنرا در ذهن خود اجرا کنند، نیاز به راهی دارند که بدانند آیا حضار ” شدیداً مخالفند”، ” هرگز به این موضوع فکر نکرده اند” ، یا  “می خواهند هفته دیگر عضو کلیسا شوند”. امیدواریم که موعظه و جماعت، کار شخصی را در بسیاری از موارد انجام دهد، مخصوصاً در میان حضاری که انگیزه پیوستن به کلیسا را دارند. اما در مورد حضاری که سؤالات و تردیدهایی دارند، مراقبت بیشتری لازم است.

در اینجاست که حکم “مهمان نواز بودن” (رومیان 12: 13؛ اول پطرس 4 : 9) سهمی در کمک به مردم در متعهد شدن دارد. خانه های باز منجر به قلبهای باز می شود _ یا حداقل دهانهای باز! ما می توانیم در هنگام صرف غذا، از مکالماتی درباره جلسات بعدی کلیسا به بحثهای هدفمندتر بپردازیم. اگر صبور بوده و با فکر به این مکالمات بپردازیم، ممکن است با این عمل خود حضار را در دردها، ناامیدیها، سؤالات و ترسهایی که نسبت به تعلق و تعهد دارند، شبانی کنیم. هدف این نیست که در بحث عضویت “برنده” شویم، بلکه به طور عملی با کلام و عمل خود آن شخص را محبت کنیم تا خداوند نور و محبت خود را عطا کند.

  1. حضار را تشویق کنید که در کلیسای محلی دیگری ساکن شوند، اگر که نمی خواهند در کلیسای شما باشند.

در نهایت ما باید به یاد داشته باشیم که خداوند، کشیشان و جماعتهای امین دیگری هم دارد. باید از این موضوع شاد باشیم. ما در رقابت با آن کلیساها نیستیم، بلکه در انجیل با آنها شریک هستیم.

گاهی اوقات ممکن است با حضاری مواجه شویم که اعتراضاتشان برای پیوستن به کلیسای ما غیر قابل حلّ است. شاید به خاطر بعضی از اصول و تعالیم یا اعمال با ما مخالف می باشند. یا شاید این شخص نزدیکتر به یک جماعت امین زندگی می کند و می تواند در آنجا حضور فعالتری داشته باشد. در این موارد، ممکن است کمک به این افراد برای انتقال از جایگاه حضار به اعضا شامل کمک به آنها برای پیوستن به یک کلیسای محلی دیگری غیر از کلیسای خودمان باشد.

ممکن است این کار احساسات عده ای از افراد را تحت تأثیر قرار دهد- مخصوصاً افرادی که وابستگی به کلیسا دارند اما هرگز عضوی از آن نشده اند. چنین شرایطی نیاز به صبر و همدردی شبانی دارد. اما ما این کار را برای خیرّیت حضار انجام می دهیم، ما چیزی را می خواهیم که خدا از آنها تقاضا می کند- عضویت فعال- چیزی که در نهایت برای آنها بهتر است. ما سعی داریم که انجیل را گسترش دهیم، نه کلیساهای خود را. سعی داریم که مسیحیان را رشد دهیم، نه فهرستهای عضویت خود را. گاهی اوقات به این معناست که به مردم کمک کنیم تا به جای دیگری بپیوندند درحالیکه خودمان به شبانی گله ای که خدا تحت مراقبت ما قرار داده، ادامه می دهیم ( اول پطرس 5 : 1 – 4).

 

نتیجه

شبانان وسوسه می شوند که نسبت به ایماندارانی که در کلیسا حاضر می شوند، اما هرگز عضو کلیسا نمی شوند، احساس ناراحتی کنند. ممکن است کلافه شویم از اینکه چیزهایی که به نظر ما مسائل ابتدایی و اولیه می باشد، توسط دیگران نادیده گرفته می شود. ما باید از قلب خود در برابر بی صبری و عدالت شخصی محافظت کنیم. در عین حال که وقت بیشتری را صرف اعضای خود می کنیم چون به شکل گسترده تری نسبت به آنها پاسخگو و مسئول هستیم، باید بدانیم که حاضرین در کلیسای ما هم نیاز به خدمت دارند. منتقل کردن افراد از جایگاه حضار به عضویت فرصتی برای محبت کردن می باشد. به شکل واقعی، این یک خدمت روحانی می باشد.